آرام جان

گوش فلک پرشد ز بانگ ربنایت

کی از کنار کعبه می آید صدایت

 

درجای جای سینه ی تاریخ عالم

پیداست آثار ظهور  روشنایت

 

لرزه بر ارکان ستم می افتد آن روز

ازکعبه آید چون که آوای رهایت

 

آرام جان ما بیا آرام  آرام

جان راصفا ده با شمیم جانفزایت

 

ای مستجاب الدعوه ما درغم اسیریم

ما را به یاد آور به هنگام دعایت

 

معذور دارم جای مرهم ، با گناهم

گرکه نمک پاشیده ام بر زخم هایت

 

جان ها فدای روضه ی شیب الخضیبت

خون کرده دل را روضه های کربلایت

 

ما راببر تا روضة الزهرا ، در آن جا

باما بگو از مادر غم مبتلایت

 

چون خاک افتاده به راه تو «وفایی»

گاهی نگاهی کن به خاک زیر پایت