رباعی تصویری میلاد حضرت عباس

مهمان

وقتی که ستاره ها پُراز الماسند

درچشم همه بلوری ازاحساسند

گویی که به همراه ملائک امشب

مهمان فروغ چهره ی عباسند

گُل اُمّ البنین/میلادیه حضرت عباس «علیه السلام»

گُل اُمّ البنین

 

باردیگر ساحت باغ توّلا دیدنی است

گلشن ایمان به چشم اهل تقوا دیدنی است

 

این چمن گردیده غرق لاله عباسی ، ببین

دامن سرسبز گلزار توّلا دیدنی است

 

غنچه های باغ می خندند بر روی نسیم

خنده ی این غنچه های ناب وزیبا دیدنی است

 

گوش عالم پُرشده ازنغمۀ عشق وادب

باچنین عشق ونشاط وشوردنیا دیدنی است

 

می زند لبخند برروی علی عباس او

گوهری شهواردرآغوش دریا دیدنی است

 

تاعلی زد بوسه بردست پسر، جبریل گفت

روز شادی وتبسم،اشک مولا دیدنی است

 

روز میلاد گُل اُمّ البنین باید سرود

دربهشت آرزو لبخند زهرا دیدنی است

 

درلقب گرچه بود ماه بنی هاشم،ولی

دربر خورشید دین این ماه  سیمادیدنی است

 

 

تابه گلشن می گذارد پا تماشایی بود

چون به صحرامی رود اودشت وصحرادیدنی است

 

ازسراپایش ادب می بارد این استاد عشق

هرکه می بیند ورا گوید سراپا دیدنی است

 

روز میدان رفتنش دشمن هراسان می شود

بسکه همچون برق شمشیرش به هیجادیدنی است

 

ازادب رخسارۀ او بس که گل انداخته

لعل عطشانش کنارآب دریا دیدنی است

 

علقمه جزچشمه ای شرمنده بی عباس چیست؟

علقمه با آن گل زیبا ورعنا دیدنی است

 

ای«وفایی»اشک شوقی ریز براین آستان

هرگل اشکی که می افتددراین جا دیدنی است

 

 

عطرگُل/غزل مزثیه حضرت ابولفضل العباس «علیه السلام»

عطرگُل

چه بلايي است خدايا بسرم آمده است

ازره دور غمي در نظرم آمده است

تاپذيراي غمي سخت شوم، باردگر

اشك غم بدرقة چشم ترم آمده است

ماجگرسوختگان آب نخواهيم ولي

اين چه داغي است كه سوي جگرم  آمده است

اشكها پرده به چشمان ترمن نـزنيد

آه با قدخميده پدرم آمده است

خبرازساقي مـا نيست ولي مي دانم

چه غمي برجگرشعله ورم آمده است

علم خيمة سقا كه روي خاك ا فتاد

گشت معلوم بلائي بسرم آمده است

علقمه عطرگل ياس گرفت وپيداست

ازجنان مادرنيكوسيرم آمده است

عمة غمزده ام باهمه غم هاي دلش

به تسّلاي دل نوحه گرم آمده است

اي «وفائي»بنويس ازاثرغصه وغـم

اشك وخون همره هم ازبصرم آمده است

 کپی + صلوات

ساقی حرم/نذر قمربنی هاشم«علیه السلام»



ساقی حرم


آمد صـدای ناله، صدائی که آشنـاست
صحـرا پُرازنـدای غـم انگیـز یااخاست
غم بردل حسین نشست وبه اشک دید       
این عطرغم زعلقمه پیچیده درفضاست
برذوالجناح خویش صدازد شتـاب کن       
امیداین حـرم به غـم ودرد مبتـلاست
دربیـن راه نـاله زدای ســاقی حـرم       
دستت فتاده است به خاک وتنت کجاست
آمـد کنـار علقمـه وروی خــاک دیـد       
آن تشنه راکه لعل لبش چشمۀ بقاست
دستی گرفت برکمرو گـریـه کردودید       
دستی به تن نداردوفرق گلش دوتاست
ناگه صـدای نـالۀ زهـرا بلنــد شـد       
میدیدعرش و فرش ازایـن ناله درعزاست
آمـد به سـوی خیمه، خمیده کمر،ولی       
بشنید ناله ای که پدرجان عموکجاست
روکـرد سـوی خیمـۀ سّقـا وتشنگان       
دیدند خیمـه ای که به روی زمین رهاست       
یکباره شعلـه بـردل اهـل حـرم فتاد
اشک آمـدوزدست «وفائی» قلـم فتاد



كعبة اميد/نذر حضرت عباس «علیه السلام»




كعبة اميد


عشق نكهت ز گلستــان تودارد عباس
جلــوه ازمهـردرخشــان توداردعباس
ادب وغيـرت ومــردي زازل تابه ابــد
حيـرت ازشـوكت و ايمان توداردعباس
ابرازچشـم تو آمـوختــه بـاريــدن را
آسمان چشم به چشمـان توداردعباس
عشق وايمـان وجوانمردي وايثاروشرف
تاابـدتكيــه به دستــان توداردعباس
اي كه فرمـانبرسـالارشهيــدان بودي
آسمــان گوش به فرمان توداردعباس
شورايمـان ومحّبت به حسيـن بن علي   
ريشـه درهستي ودرجـان توداردعباس
شب عـا شورچه گفتي توبه دشمـن كه جهان
حيرت ازغيرت ووجــدان توداردعباس
ساحـل شط فـرات ازغم توغرق غم است   
علقمــه نكهت هجــران توداردعباس
آب گرطـوف حـريم توكندتا صف حشر
خجلتـي ازلب عطشــان توداردعباس
هرشهيـدي كه سـرازخاك لحـدبردارد
حسـرت ازرُتبـه وعنـوان توداردعباس
باشهـادت توبه معــراج رسيدي وفلك
بي جهت چشـم به پايان توداردعباس
توپنــاه همــة عــالمي و هـردل پاك
خـانـه درگوشــة ايـوان توداردعباس
كعبــة حـاجت واميــددل خلـق توئی
درد اميــّــد ز درمـــان توداردعباس
چه به دنياچه به عقبي چه ندارددردست
هركسي دست به دامــان توداردعباس
سبب خيـردودنيـاي« وفائی»شده است
آبــروئي كــه زاحسـان توداردعباس

سرلوحه ایثار/ترجیح بند میلاد حضرت عباس «علیه السلام»

سرلوحه ایثار

اکنون که با شادی دل ما همنشین است

روی زمین سزسبز چون خلد برین است

از آسمان آواز قدسی آید وباز

نغمات قدسی گویی از روح الامین است

بسکه تماشائی است گلزار ولایت

چشم فلک سرگرم دیدتر زمین است

پرسیدم از خورشید حیران که ای، گفت

چشمان من محو امیرالمومنین است

گفتم که این بوی بهشتی چست وزکیست

گفتا که این عطر گل ام البنین است

گفتم بگو یک ذره از فضل وکمالش

گفتا که او خورشید اخلاص ویقین است

گفتم چه داری مژده براهل ولایت

گفتا نوید من براهل عشق این است

امشب نسیم عشق عطر یاس دارد

با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد

ادامه نوشته

رباعیات میلاد حضرت عباس «علیه السلام»

رباعیات میلاد حضرت عباس «علیه السلام»

پرونده عشق

آن روز که عشق را خدا معنا کرد

عشق آمد ودر دل همه مأوا کرد

با آمدن حسین و عباس خدا

پروندل عشق وعاشقی را واکرد

گلبانگ

برتشنه لبان آب حیات آوردند

برغمزدگان فُلک نجات آوردند

درفصل شکفتن حسین و عباس

گلبانگ سلام و صلوات آوردند

لبخند

ازمقدم تو عشق شکرخند زند

مارا به ولایت تو پیوند زند

ازیمن ولادت تو زیباست اگر

بر ام بنین فاطمه لبخند زند

التماس دعا


میلاد حضرت ابوالفضل العباس «علیه السلام»

میلاد حضرت ابوالفضل العباس «علیه السلام»

 نغمۀ شیدائی

ای دل هردو جهان محو فریبائی تو

درچمن هیچ گلی نیست به زیبائی تو

همه گلها به گلستان ادب صف بستند

تا ببینند دمی روی تماشائی تو

تا پراکند خدا عطر دل انگیز تورا

غرق گل شد همه جا فصل شکوفائی تو

چون نسیم سحری عقده گشائی وبود

برلب مرغ سحر نغمۀ شیدائی تو

شب میلاد تو با بوسه زدن بردستت

می کند دست خداوند پذیرائی تو

ادب آموز جهانی و به دانشگه عشق

پُرشد ازشرم و ادب دفتر دانائی تو

ازغبار قدم نور دل فاطمه بود

به خدا در همه جا سرمۀ بینائی تو

همه شب تابه سحر برسر سجّادۀ عشق

غرق ایمانم و دعا شد دل دریائی تو

تکیه بر بازوی خیبر شکن حیدر زد

شور اخلاص تو و دست توانائی تو

چشمۀ علقمه شرمنده زایثار توشد

آفرین برادب تو، به شکیبائی تو

همۀ هستی تو دست وسرو جانت بود

در ره دوست فدا شد همه دارائی تو

باب حاجات خلایق توئی وخلق جهان

چشم دارند برآن معجز عیسائی تو

هرکسی برسر خود شور و هوائی دارد

دل پرشور «وفائی» شده شیدائی تو

التماس دعا



تاسوعا (حضرت عباس)

ايثار

دستت زبدن اگرقلم شدعباس

چشمت سپرتيرستم شدعباس

سوگند به ايثار وجوانمردي تو

نام توبه تاريخ علم شدعباس

بي دست

زآن روز كه درعشق توپابست شدم

ازجام تولاي توسرمست شدم

درعشق تواي حسين بيدل بودم

درپاي توافتادم وبي دست شدم

******

باب حاجات

مهرصبح اميدي اي عباس

نورحّي مجيدي اي عباس

باب حاجاتي اي ابوفاضل

قفل غم راكليدي اي عباس

نه همين روز امتحان عمل

همه جا روسفيدي اي عباس

تودرآئينة خدابيني

جزخدا را نديدي اي عباس

توزايثار ومردي وغيرت

جلوه ها آفريدي اي عباس

هم علمدار لشگر نوري

هم دلير ورشيدي اي عباس

روز هُرم عطش به گلشن دين

چون نسيمي وزيدي اي عباس

بالب تشنه دركنار فرات

تشنگي برگزيدي اي عباس

دست دادي به راه دوست ازاو

بالهائي خريدي اي عباس

تيرراازميان چشم خويش 

بادوزانوكشيدي اي عباس

باعمودي كه خورد برفرقت

روي خاك آرميدي اي عباس

چه كسي رابه علقمه ديدي

چه صدائي شنيدي اي عباس

روي پاي حسين پاشيدي

گل اشكي كه چيدي اي عباس

كمرآسمان دين بشكست

تا كه درخون طپيدي اي عباس

دل به مهرت تمام هستي بست

تا دل ازخود بريدي اي عباس

به وفائي كه ديدازتو حسين

به مرادت رسيدي اي عباس

هرم عطش

آنروز كه دل به سينه تب كرد

دل اشك زديدگان طلب كرد

دلها زعطش كباب مي شد

دريا زخجالت آب مي شد

ازهُرم عطش كه باغ مي سوخت

يك گل به فرات ديده مي دوخت

دل ازغم داغ حجله مي بست

اشكش ره آب دجله مي بست

گاهي نظري به آسمان داشت

حاجت زخداي مهربان داشت

گاهي نظري به علقمه كرد

درزمزم اشك زمزمه كرد

مي گفت زسوز سينه ازدرد

اميددلم به خيمه برگرد

********

التماس دعا