رباعی ودوبیتی های شام 2

سربی تن

سرت وقتی که درتشت طلابود

وجودم برغم تو مبتلا بود

سرت بی تن چهل منزل سفرکرد

تنت بی سر به دشت کربلابود

پیراهن یوسف

من هیچ نخواهم ازشما پس بدهید

یا آنچه که بردند زما پس بدهید

از آنچه که بردید گذشتیم ،ولی

پیراهن یوسف مرا پس بدهید

رباعی ودوبیتی های شام1

 دل صبور

طعنه به دل صبور ایوب زدی

با ما سخن از غالب ومغلوب زدی

دیدی که ترک ترک شده لبهایش

دستت شکند چرا به او چوب زدی

گریان

زمین می سوخت ازهرم تب تو

فلک گریان شده برزینب تو

به پیش دیدگان کودکانت

چه کرده چوب با لعل لب تو

 

 

 

درد غُربت مرثیه حضرت عبدالله بن الحسن «علیه السلام»

درد غُربت

دردلم ازغُربتت ،دردجهان پنهان شده

حنجرم آتش گرفته سينه ام سوزان شده

هيچ كس ديگرنمانده تاتوراياري كند

كشتي صبرم اسيرموج اين توفان شده

آمدم ازخيمه گه تاگودي اين قتلگاه

تاكه ديدم خيمة اميد من ويران شده

اي عموجان اين برادر زاده را ازخودمران

كودكي درراه قرآن باتوهم پيمان شده

اسم من راهم كنارجا نثاران ثبت كن

ايكه كارمكتب توعاشقي عنوان شده

اي امام من،شهيدان توسامان يافتند

لطف كن عبدالله توبي سروسامان شده

تاكه جان دارم ز جانت پاسداري ميكنم

گرچه دستم دررهت ازپوست آويزان شده

چون علي اصغرت آغوش برمن بازكن

لحظه اي ديگرببين عبدالهت قربان شده

گوئيا بينم به استقبال من آيد پدر

شام دردورنج وهجرانم دگرپايان شده

اي «وفائي»چشم زهرا وامام مجتبي

بازهم از مرثيه خواني توگريان شده

سقای سه ساله

سقای سه ساله

درجان من هنوز تو غوغا ندیده ای

درچشم این سه ساله تو دریا ندیده ای

حالا که آمدی  نظری کن به چشم من

یک آسمان ستاره که یکجا ندیده ای

دیدم تو را به عالم رؤیا ولی همه

گویند مدتی است که بابا ندیده ای

روی کبود دختر خود را نگاه کن

چندی است روی مادر خود را ندیده ای

چشمم شده است ساقی لبهای خشک تو

یک دختر سه ساله ی سقا ندیده ای

ازخارهای سخت مغیلان چه گویمت

اینگونه آبله به کف پا ندیده ای

از ضربه های سرکش آن تازیانه ها

پیراهن کبود  تنم را ندیده ای

با بوسه بر لب تو زجان سیر می شوم

جان دادنی چنین تو به دنیا ندیده ای

عمری به سوگ ما تو «وفایی» گریستی

جز خیر از سلاله ی زهرا ندیده ای

 

 

غزل ولایی امام حسین «علیه السلام»

عطر حضور

ازهرم عشق شعله بگیرید وتب کنید

نا م حسین را همه دم ذکرلب کنید

هرجا که صحبت از غم واز کربلای اوست

دربستر مصیبت واندوه  تب کنید

مثل حبیب گرکه نشد عاشقش شوید

خود را غبار راه زهیر و وهب کنید

حب الحسین معنی اش این است ، ازخدا

خیروسعادت ابدی را طلب کنید

محبوب می شوید به پیش علی اگر

دل رابپاس  سوک وغمش منتخب کنید

چون گریه می کنید بپاس غریبی اش

یادی زسوز غربت میر عرب کنید

هرجا که خیمه ای است بپاس غم حسین

عطر حضور فاطمه آید ادب کنید

یک عمر را بسان «وفایی» سزا بود

نذر عزای آن گل زهرا نسب کنید

شرط عشق

پیش از آنی که عزادار مُحّرم باشی

سعی کن درحرمش مُحرم ومحرم باشی

خاک ازحُرمت شش گوشۀ اوحرمت یافت

گرشوی خاک رهش قبلۀ عالم باشی

منزلت نیست تو را بی مدد مهر حسین

گرچه موسی شوی وعیسی مریم باشی

گرچه نیکوست به اندوه وغمش ناله زدن

سعی کن زینت این روضه وپرچم باشی

همره زمزم اشکی که تو را بخشیدند

می توان مُحرم بیت لله اعظم  باشی

شادی هردو جهانت به خداتأمین است

گر در این ماه عزا همسفر غم باشی

صاحب بزم حسین است علی و زهرا

نکند غافل از این محفل ماتم باشی

به همان دست وسروسینۀ مجروح قسم

شرط عشق است براین زخم تو مرهم باشی

خوش بحال تو«وفایی»که خداخواسته است

همچنان کعبه عزادار مُحّرم  بـاشی

 

رباعیات توصیه به مداحان ومنبریها

پرهیز

با ذکر علی علی مناجات کنید

یا فاطمه گوئید ومباهات کنید

درمکتب ونهضت حسینی، باید

پرهیز زافراط وخرافات کنید

ترویج شعائر

مداح که دانش وشعورش بالاست

تصویرگرحماسۀ عاشوراست

با ذکر حماسه ومناقب امروز

ترویج شعائر حسینی با ماست

رسالت مداحی

گفتند خداوند رحیمی داریم

ارباب مقدس و کریمی داریم

آری بخدا درست گفتند، اما

بر دوش رسالت عظیمی داریم

برنده ترین سلاح

نیکوست که زینت تولا باشیم

درشعروشعورخویش والا باشیم

برنده ترین سلاح وقتی شعراست

رزمندۀ جانثار مولاباشیم