رباعی تصویری /عید فطر
عید فطر
صدشکر که غرق نور ایمان شده ایم
مستوجب آمرزش یزدان شده ایم
سی روز تو میزبان ما بودی و باز
بر سفره ی عید فطرمهمان شده ایم
عید فطر
صدشکر که غرق نور ایمان شده ایم
مستوجب آمرزش یزدان شده ایم
سی روز تو میزبان ما بودی و باز
بر سفره ی عید فطرمهمان شده ایم

چاه گناه
از آه به آه دگری افتادم
بیهوده به راه دگری افتادم
افسوس که ازغفلت واز فرط گناه
ازچاه به چاه دگری افتادم

اندیشه ی محشر
درسر اگراندیشه ی محشردارم
جزخیربرای خود چه درسر دارم
من راهی راه های بی برگشتم
باید که درست تر قدم بردارم

ضیافت الله
با سوز دل و ناله وبا آه بیا
با شرم حضور ودل آگاه بیا
اکنون که خدا سفره ی رحمت چیده است
ای بنده سوی ضیافت الله بیا
نسيم رحمت
ماهی به روشنایی رحمت دميده است
مهمانی خدای تعالی رسيده است
بربندگان سائل خود بانی وجود
خوانی به وسعت كرم وجود چيده است
چون گُل شكفته اند تمامی مؤمنان
زيرا نسيم رحمت يزدان وزيده است
درحيرتم چگونه بيايم، كه ميزبان
زين ميهمان غمزده خيری نديده است
ازبس كه شعله ورشدم ازآتش گناه
اشكم به روی چهره، زخجلت چكيده است
رسوا نكرده است مرابين خاص و عام
پرده به روی معصيت من كشيده است
عمری اسير پنجه ی نفس و گنه شدم
رنگي به رُخ ندارم و رنگم پريده است
روكرده ام به رأفت پروردگار خويش
آوای ربنای مرا او شنيده است
باورنمی كنم! كه شدم تحبس الدعا
زيراخدا مرا به سوی خودكشيده است
سیراب می شودزکوثر رحمت هرآن كسی
ازجام عفو ورحمت يزدان چشيده است
غافل مشو «وفایی»ازين مه ،كه كردگار
اين ماه را برای عفوگنه برگزيده است
نماز عید
یک ماه اگر خدا خدا می کردیم
ما بهر ظهور تو دعا می کردیم
ایکاش نماز عید فطر خو د را
در پشت سر تو اقتدا می کردیم
کپی+ صلوات
عید فطر
صدشکر که غرق نور ایمان شده ایم
مستوجب آمرزش یزدان شده ایم
سی روز تو میزبان ما بودی و باز
بر سفرۀ عید فطرمهمان شده ایم
کپی + صلوات
طلب آبرو
خواهم به چشمه ساردوچشمم وضوكنم
دل را به ياد تو ، زگنه شستشو كنم
بار دگر به درگه لطف تو آمدم
تا با سرشك و ماتم ديرينه خوكنم
من كيستم كه باتو كنم گفتگو ، مگر
رخصت دهي كه با تو دمي گفتگوكنم
من لايق محبّت تو نيستـم ، ولي
بگذار رو به آية «لاتقنطو» كنم
ماه صيام رفت و نبخشي اگر مرا
من باچه رو به درگه لطف تو رو كنم
آورده ام شفيع همه اهلبيت را
تا از حضور تو طلب آبرو كنم
باغ دلم زعطر ولايت صفا گرفت
ديگر كجا سزد طلب رنگ وبو كنم
تا ره به آستان تو جويم ، پناه خويش
جزدرگـه حسين كجا جستجو كنم
من سينه چاك عشق حسينم بغيرعشق
اين زخم سينه را به چه چيزي رفوكنم
درعيد فطر عيدي خود را ز محضرت
اخلاص درعمل زتو من آرزو كنم
ذكرجميل وناب«وفائي»است اين سخن
اخلاص ده كه زندگيم را نكو كنم
کپی + صلوات
باران محبت
يارب دل اگر سيردر افلاك كند
جان راصدف گوهر لولاك كند
مگذار كه آلوده بمانم، بگذار
باران محبتت مرا پــاك كند
شب احیا
من که برسینه زیاد تو جلا بخشیدم
دل خود را زفروغ تو ضیا بخشیدم
بنده ای راکه پُراز غفلت وعصیان گشته
می شود باز بگویی که بیا بخشیدم
گفتی ای بنده که درسایۀ قرآن منی
شب احیا ست ترا حال بکا بخشیدم
گریه کردم من و با زمزمۀ یا الله
به گلستان دل خویش صفا بخشیدم
به محمد به محمددل من می لرزید
درد خودرا به همین نام دوا بخشیدم
به حق فاطمه برسورۀ قدرشب قدر
که زقدرش به دلم قدروبها بخشیدم
درجواب به علیٍ به علیٍ به علی
کاش گویی که گناهان ترا بخشیدم
تاکه گفتم به درخانۀ تو بالحسنٍ
مژده آمد که ترا صبرو رضا بخشیدم
به همان ذبح عظیمی که به مقتل می گفت
هرچه را داشته در راه خدا بخشیدم
به تو گفتم به حسین ٍ به حسینٍ ،گفتی
من ترا تذکرۀ کرب وبلا بخشیدم
به علی بن حسینت شب احیا تو بگو
که ترا حال مناجات ودعا بخشیدم
وسط حال شب قدر رسیدم به بقیع
دل به منظومه ای از شمس ضحی بخشیدم
کاظمینی شدم و درحرم دوگل یاس
ازهمان باغ به دل عطر وفا بخشیدم
به رئوفی که بود مظهرتسلیم ورضا
مژده بفرست ترا من به رضا بخشیدم
به علی بن محمد به حسن بن علی
که بگو توشه برایت به جزا بخشیدم
به حق حجت موعود ترا می خوانم
شب عفو است بگو من همه را بخشیدم
کاش از عرش «وفایی» برسد آوایی
من شمارا همه بی چون وچرا بخشیدم
کپی + صلوات
مژدة عفو
من که دربند غم وغصه اسیرم چه کنم
با چنین کوه گناهان کثیرم چه کنم
کرمی گرکه براین سائل غمگین نکنی
من که درمانده و مسکین و فقیرم چه کنم
دربیابان هوس نیست به غیراز خس وخار
من گرفتار در این دشت و کویرم چه کنم
خانة دل شده ازظلمت عصیان تاریک
روشنی گرکه نبخشی به ضمیرم چه کنم
مژدة عفو گنه برمن آلوده فرست
نرسد گرکه نویدی زبشیرم چه کنم
بارش رحمت خود را به سرم نازل کن
گرکه آلوده وبی توبه بمیرم چه کنم
همة عمر «وفائی» به فغان می گوید
بی توای ای حی توانا وقدیرم چه کنم
کپی + صلوات
اشک خجلت
یاغافرالخطایا، یا دافع البلایا
یا مجزل البلایا،یا منهی الرجایا
یا باعث البرایا، یا واجب الهدایا
یا قاضی المنایا، یا سامع الشکایا
با آه سرد غفلت، با اشک گرم خجلت
از نفس سرکش خود، آورده ام شکایت
ازبس گناه کردم ، دل را سیاه کردم
عمرعزیز خود را ،من صرف آه کردم
اشک خجالتم را، هرشب گواه کردم
من اشتباه کردم، خودرا تباه کردم
گربرفلک رسیده ،آوای یارب من
جان مرا گناهان، آورده برلب من
ای خالق خبیرم ،ای قادر وقدیرم
ازنور رحمت تو ، روشن شده ضمیرم
تو آن همه بزرگی،من این همه حقیرم
تو برهمه کریمی ، من بردرت فقیرم
برخوان رحمت خود ،یک لحظه دعوتم کن
عفو و عنایتت را، ازلطف قسمتم کن
من گرچه روسیاهم، سرتا بپا گناهم
شرمنده ی توهستم، اشکم شده گواهم
ای آستان لطفت، تنها پناهگاهم
تا رحمت توپُل زد ،شرم من ونگاهم
برعبد روسیاهت، یکدم نظاره ای کن
تا روسفید گردم، برمن اشاره ای کن
در راه حق پرستی، یارب هدایتم کن
هنگام جنگ بانفس، مولا حمایتم کن
سوگند برعلی وزهرا، عنایتم کن
سرشار شور وعشق، مهر ولایتم کن
فردا اگر «وفائی» ،روسوی محشر آرد
جز گوهر ولایت ،چیزی دگر ندارد
التماس دعا
ضمن قبولي طاعات وعبادات شما به درگاه خداوند متعال وبا آرزوي فرج منتقم آل محمد«عج»
عيدفطر
دردا كه ماه رحمت حق باز هم گذشت
با آن كه لحظه لحظه او مغتنم گذشت
درهاي مغفرت به روي ما گشوده بود
مهماني خدا به وسعت جود وكرم گذشت
شب هاي قدر او چقدر باشكوه بود
ساعات غرق عفو گنه دمبدم گذشت
برخرمن گناه من آتش كشيد دوست
با آن كه ديد معصيتم از رقم گذشت
دست مرا گرفت خدا و نجات داد
وقتي ز پا فتادم و آب از سرم گذشت
ايدل بهوش باش پس از ماه مغفرت
ماهي كه ميزدند گنه را قلم گذشت
هركس نبُرد بهره از اين چشمه زلال
باور كنيد زندگيش در عدم گذشت
درعيدفطر خوان كرم چيده مي شود
گرماه رحمت و كرم ذوالكرم گذشت
يارب به وصل دوست سروري به ما ببخش
اين روزهاي هجر كه با درد و غم گذشت
همسايه رضاست «وفائي» ومي سرود
اوقات خوب ما همه دراين حرم گذشت
التماس دعا
غرق سیئات
کمتر اگرزخارم، یاواسع المغفره
برتوامیدوارم ،یاواسع المغفره
درمانده وفقیرم، درنفس خود اسیرم
بنگر به حال زارم ،یاواسع المغفره
درظلمت گناهان، گردیده ام هراسان
شدتیره روزگارم ،یاواسع المغفره
غفار هرذنوتی، پوشندۀ عیوبی
آگه توئی زکارم،یاواسع المغفره
گربنده ای بدم من، شرمنده آمدم من
باجرم بی شمارم،یاواسع المغفره
هم طاعتی ندارم، هم فرصتی ندارم
چون ابراشکبارم،یاواسع المغفره
من غرق سیئاتم، تاندهی نجاتم
اسیر این حصارم،یاواسع المغفره
گرچه حیا نکردم، برتو وفا نکردم
شرمنده ام زکارم،یاواسع المغفره
غیر ازتوکس ندارم، فریاد رس ندارم
تویی امید ویارم،یاواسع المغفره
شادان دل ازمحن کن، رحمی به حال من کن
گرمستحق نارم،یاواسع المغفره
رفته ز دست صبرم، گریه کنم به قبرم
نالم به شام تارم،یاواسع المغفره
تابردل «وفائی»بخشی تو روشنائی
شدهمه شب شعارم،یاواسع المغفره
التماس دعا
قال رسول الله
وسلم ومن اکثرفیه من الصلاه علی ثقل الله میزانه یوم تخف الموازین
پیامبراکرم «صلی الله علیه وآله» فرمود:
و هرکسی که دراین ماه«رمضان» برمن صلوات فرستد خداوند در روزی که موازین
اعمال سبک شوند موازین عملش راسنگین وگرانقدر گرداند.
اصول کافی /ج4ص250 روایت 9
ماه رمضان
ماه رمضان مهی است حکمت آموز
ازایــن مـه پُرفضیلت و جـان افــروز
فــردا چه کس اعمــال فزونتر دارد
آن کس صلــوات می فرستـد امروز
برگرفته ازکتاب شکوفه های صلوات «وفائی»
رباعیات مناجات
آبرو
گراز می عفو خود سبویم بدهی
آبی به نهال آرزویم بدهی
بااین همه روسیاهی ای بنده نواز
من آمده ام که آبرویم بدهی
تشنۀ نگاه
حاشا که نظر به بی پناهی نکنی
رحمی به گدای روسیاهی نکنی
ما تشنۀ یک نگاه پُرمهر توایم
امشب نکند به ما نگاهی نکنی
سرافکنده
مسکین پناهندۀ تو آمده است
این عبد سرافکندۀ تو آمده است
بگشای دررحمت خودرا کامشب
آلوده ترین بندۀ تو آمده است
التماس دعا
آلوده ترین بنده
ای خدا عبد سیه رو و گنهکار منم
آن که برجُرم و گنه می کند اقرار منم
آن طبیبی که شفا بخش دل ماست توئی
آن که از درد گناهان شده بیمارمنم
برسر خوان تو خوبان همه جمعند ، ولی
بندۀ بد منم وعبد گنهکار منم
جان خوبان درخویش عذابم نکنی
گرچه برآتش نار تو سزاوار منم
گر که پرسد کرمت کیست که درمی کوبد؟
گویم آلوده ترین بندۀ داردار، منم
هاتفی گفت چه کس مشتری عفو خداست
من خجلت زده گفتم که خریدار منم
آنکه عمرش همه آسان به تباهی بگذشت
وآنکه کارش شده درپیش تو دشوار منم
آنکه ازفرط سیه رویی خود، باردگر
متوسل شده برعترت اطهار منم
به گُل روی حسین تو«وفائی» میگفت
آنکه ازخار گنه می کشد آزار منم
التماس دعا
طوفان گناه
یارب ز کرامات تو شرمنده شدم من
درمحضر تو باز سر افکنده شدم من
هرچند که شرم از گنه خویش نکردم
با اشک ندامت، زتو شرمنده شدم من
طوفان گنه ریخت همه برگ وبرم را
چون باغ خزان دیده پراکنده شدم من
دردم همه این است که غافل شدم ازتو
وزاین همه غفلت زتو ، درمانده شدم من
ای آنکه به غیرازتو مرا نیست پناهی
بردرگه تو باز پناهنده شدم من
هرگاه که دلمُرده به تو روی نمودم
با نکهتی از رحمت تو زنده شدم من
تا عفو تو باران محبت به سرم ریخت
آسوده دل از آتش سوزنده شدم من
کو آن دل پاکی گه سحرگاه «وفائی»
فریاد برآرد که خدا، بنده شدم من
التماس دعا
ضمن قبولي طاعات وعبادات شما به درگاه خداوند متعال وبا آرزوي فرج منتقم آل محمد«عج»
عيدفطر
دردا كه ماه رحمت حق باز هم گذشت
با آن كه لحظه لحظه او مغتنم گذشت
درهاي مغفرت به روي ما گشوده بود
مهماني خدا به وسعت جود وكرم گذشت
شب هاي قدر او چقدر باشكوه بود
ساعات غرق عفو گنه دمبدم گذشت
برخرمن گناه من آتش كشيد دوست
با آن كه ديد معصيتم از رقم گذشت
دست مرا گرفت خدا و نجات داد
وقتي ز پا فتادم و آب از سرم گذشت
ايدل بهوش باش پس از ماه مغفرت
ماهي كه ميزدند گنه را قلم گذشت
هركس نبُرد بهره از اين چشمه زلال
باور كنيد زندگيش در عدم گذشت
درعيدفطر خوان كرم چيده مي شود
گرماه رحمت و كرم ذوالكرم گذشت
يارب به وصل دوست سروري به ما ببخش
اين روزهاي هجر كه با درد و غم گذشت
همسايه رضاست «وفائي» ومي سرود
اوقات خوب ما همه دراين حرم گذشت
التماس دعا
شب قد ر
اي كاش كه نوري به نهادم برسد
زاد سفري بهر معادم برسد
بااين همه كوله بارعصيان شب قدر
من آمده ام خدا بدادم برسد
----------------------
التماس دعا
ضيافت الله
باناله و با سوز دل و آه بيا
باشرم حضور و دل آگاه بيا
اكنون كه خداسفرة رحمت چيده است
اي بنده ، سوي ضيافت الله بيا
حق نمك
دل راتهي ازخطا نكردم يارب
آلوده دلم حيا نكردم يارب
شرمنده شدم ،صدازدي باز بيا
من حق نمك ادا نكردم يارب
اميدوارم طاعات وعبادات شما دراين ماه مغفرت مورد قبول ايزدمنان قرار گيرد توفيقي پيداشدچندشعرونوحه برايتان بنويسم
اميدوارم كه درشبهاي قدر اين حقيررا ازدعاي خير فراموش نكنيد.
آمدم يكبار ديگر، باز هم راهم بده
بهرتأثير دعايم شعلة آهم بده
اي كريم آفرينش سائلي درمانده ام
درحريم رحمت وغفران خودراهم بده
آمدم گويم به چاه معصيت افتاده ام
ناجي عالم نجات ازقعراين چاهم بده
بي نسيم مغفرت درخواب غفلت مانده ام
ديده اي بيداروجان وقلب آگاهم بده
دردل شب بسته ام قامت به محراب نماز
يك سحر پروانة سير الي اللهم بده
جذبة عفوت كشانده سوي اين درگه مرا
ازغبار درگه خود عزّت وجاهم بده
چون «وفائي» تاكنم ابراز دردخويش را
درحضورت فرصتي هرجند كوتاهم بده
يارب بنگربه بندة گريانت
من بي خبرم زرحمت پنهانت
ازبس شده سنگين گنه بسيارم
ترسم شكند ترازوي ميزانت