شهادت جوادالا ئمه «علیه السلام»

شمع شعله ور

آن شمع شعله ور که به غیراز شرر نداشت

آتش گرفته بود و به جز چشم ترنداشت

ازناله اش شراره به هفت آسمان فتاد

اما به قلب سنگی قاتل اثرنداشت

ای دل بسوز از غم آن کس که همسرش

کف میزد وبه سوختن او نظرنداشت

غربت گرفته بود دلش را زهر طرف

گوئی که شام درد و غم او سحر نداشت

تا داشت او نفس زجگر گفت العطش

مرهم برای سوزش زخم جگرنداشت

شدپاره پاره آن دل از زهر شعله ور

غیراز خدای کس ز دل او خبر نداشت

همچون حسین سربه سرخاک غم گذاشت

خاکم به سر که سر زسر خاک برنداشت

او ازنفس فتاد ودر حجره باز شد

دیدند شاهدان که دگر بال وپر نداشت

خون گریه کن «وفائی» ازاین غم، که آن امام

حتی امان زهمسر بیدادگر نداشت

التماس دعا