منظومۀ خورشید /رباعی بقیع

منظومۀ خورشید

این چارمزار نور، جان شیعه است

منظومۀ خورشید نشان شیعه است

این بقعۀ توحید، بقیع دل ماست

گلدستۀ این حرم زبان شیعه است

کپی +صلوات

غربت دردآشنا /به بهانه تخریب قبور ائمه بقیع

غربت دردآشنا

اگر که ناله برآرم زسینه گریه کنم

به خفتگان بقیع حزینه گریه کنم

به یاد غربت دردآشنای آل علی

شرر گرفته دل وجان وسینه گریه کنم

به موج اشک اگر می زنم صدا ،زهرا

به گوهری که ندارد قرینه گریه کنم

مدینه کشتی دریادلان امیداست

به یاد فاطمه دراین سفینه گریه کنم

همیشه آرزویم ازخدای خود این بود

که یک شبی بنشینم مدینه گریه کنم

زکوچه های بنی هاشمش که یاد کنم

گهی به زینب وگه برسکینه گریه کنم

اگر غریب مدینه مدد کند همه سال

چوشمع سوخته جان درمدینه گریه کنم

زمینه ساز ظهوراست گریه درهجران

سزاست نالم ودراین زمینه گریه کنم

رواست گرکه «وفائی» به غربت زهرا

همیشه ناله برآرم زسینه گریه کنم

 کپی + صلوات

نماز عید/رباعی

نماز عید

یک ماه اگر خدا خدا می کردیم

ما بهر ظهور تو دعا می کردیم

ایکاش نماز عید فطر خو د را

در پشت سر تو اقتدا می کردیم

کپی+ صلوات

عید فطر/رباعی

عید فطر

صدشکر که غرق نور ایمان شده ایم

مستوجب آمرزش یزدان شده ایم

سی روز تو میزبان ما بودی و باز

بر سفرۀ عید فطرمهمان شده ایم

کپی + صلوات

طلب آبرو/مناجات عید فطر

طلب آبرو

خواهم به چشمه ساردوچشمم وضوكنم

دل را به ياد تو ، زگنه  شستشو كنم

بار دگر به درگه لطف تو آمدم

تا با سرشك و ماتم ديرينه خوكنم

من كيستم كه باتو كنم گفتگو ، مگر

رخصت دهي كه با تو دمي گفتگوكنم

من لايق محبّت تو نيستـم ، ولي

بگذار رو به آية «لاتقنطو» كنم

ماه صيام رفت و نبخشي اگر مرا

من باچه رو به درگه لطف تو رو كنم

آورده ام شفيع همه  اهلبيت را

تا از حضور تو طلب آبرو كنم

باغ دلم زعطر ولايت صفا گرفت

ديگر كجا سزد طلب رنگ وبو كنم

تا ره به آستان تو جويم ، پناه خويش

جزدرگـه حسين كجا جستجو كنم

من سينه چاك عشق حسينم بغيرعشق

اين زخم سينه را به چه چيزي رفوكنم

درعيد فطر عيدي خود را ز  محضرت

اخلاص درعمل زتو من آرزو كنم

ذكرجميل وناب«وفائي»است اين سخن

اخلاص ده كه زندگيم را  نكو كنم

 کپی + صلوات

پدرعدالت/شهادت حضرت علی «علیه السلام»

پدرعدالت

زمين وآسمان بيت الحزن شد

تمام آفرينش نوحه گرشد

به اشك حسرت خود شيعه بنوشت

علي رفت و عدالت بي پدر شد

حقیقت عدل/ غزل مرثیه انیر المومنین «علیه السلام»

حقیقت عدل

اگرچه زخم سرش راتمام مي ديدند

ولي ززخم عميق دلش نپرسيدند

كسي نخواست بپرسدچراسرش بشكافت

اگرچه مردم بي دردكوفه مي ديدند

شبي نخفت علي ازغم جهالت خلق

ولي تمامي آنان ز جهل خوابيدند

بهار عمرعلي شدخزان وگل نشدند

دوباره درره اوخار فتنه پاشيدند

نرفت رنگ سياهي بُرون ازآن دلها

زداغ سُرخ علي گرسياه  پوشيدند

بـه غيراهل ولايت، هنوزهم آنان

اسير وسوسه واهل شك وتريدند

عليست چون شب قدر خدا كه اين مردم

زقدرو منزلتش نكته اي نفهميدند

علي حقيقت عدل است وتا ابد زنده است

ولی تمامی آنان زجهل خوابیدند

خداگواست كه دركربلا همين مردم

گُلان باغ علي رابه نيزه هاچيدند

چه روزگار غريبي بودكه بعدازاو

به اشك زينب او اهل كوفه خنديدند

دلم گرفته «وفایی»بیاکه گریه کنیم

به احترام غمی که به شیعه بخشیدند

کپی+صلوات

 

شراردل/غزل مرثیه امیرالمومنبن علی «علیه السلام»

 شراردل

ازشرار دل من چشم ترم مي سوزد

دل من بيشتراز زخم سرم  مي سوزد

مثل نخلي كه فتاده است كناردريا

دل گرفته شرر وچشم ترم  مي سوزد

برغريبي حسين وحسن وزينب خويش

همچنان شمع دل شعله ورم  مي سوزد

تابه رخسارة عباس نگاهم افتاد

ديدم ازغصه وجودپسرم  مي سوزد

چون به زينب نگرم يادكنم اززهرا

گوئيا فاطمه پيش  نظرم  مي سوزد

اينقدراشك نريزيد عزيزان دلم

كه من ازآتش اين غم جگرم مي سوزد

قدري ازبسترمن فاصله گيريدهمه

هريتيمي كه بود دوروبرم  مي سوزد

بسته ام بار سفرليك خدامي داند

نگرم چون به شمابال وپرم  مي سوزد

اي« وفائي» به خدا تا ابديت همه شب

همچنان ماه چراغ سحرم  مي سوزد

ایوان نجف/رباعی

ایوان نجف

ماهی که زخورشید ضیایی دارد

خورشید که آئینه سرایی دارد

با زمزم وکعبه یکصدا می گویند

«ایوان نجف عجب صفایی دارد»

باران محبت/رباعی مناجاتی

باران محبت

يارب دل اگر سيردر افلاك كند

جان راصدف گوهر لولاك كند

مگذار كه آلوده بمانم، بگذار

باران محبتت مرا پــاك كند

شب احیا/مناجات احیای شبهای قدر

شب احیا

من که برسینه زیاد تو جلا بخشیدم

دل خود را زفروغ تو ضیا بخشیدم

بنده ای راکه پُراز غفلت وعصیان گشته

می شود باز بگویی که بیا بخشیدم

گفتی ای بنده که درسایۀ قرآن منی

شب احیا ست ترا حال بکا بخشیدم

گریه کردم من و با زمزمۀ یا الله

به گلستان دل خویش صفا بخشیدم

به محمد به محمددل من می لرزید

درد خودرا به همین نام دوا بخشیدم

به حق فاطمه برسورۀ قدرشب قدر

که زقدرش به دلم قدروبها بخشیدم

درجواب به علیٍ به علیٍ به علی

کاش گویی که گناهان ترا بخشیدم

تاکه گفتم به درخانۀ تو بالحسنٍ

مژده آمد که ترا صبرو رضا بخشیدم

به همان ذبح عظیمی که به مقتل می گفت

هرچه را داشته  در راه خدا بخشیدم

به تو گفتم به حسین ٍ به حسینٍ ،گفتی

من ترا تذکرۀ کرب وبلا بخشیدم

به علی بن حسینت شب احیا تو بگو

که ترا حال مناجات ودعا بخشیدم

وسط حال شب قدر رسیدم به بقیع

دل به منظومه ای از شمس ضحی بخشیدم

کاظمینی شدم  و درحرم دوگل یاس

ازهمان باغ به دل عطر وفا بخشیدم

به رئوفی که بود مظهرتسلیم ورضا

مژده بفرست ترا من به رضا بخشیدم

به علی بن محمد به حسن بن علی

که بگو توشه برایت به جزا بخشیدم

به حق حجت موعود ترا می خوانم

شب عفو است بگو من همه را بخشیدم

کاش از عرش «وفایی» برسد آوایی

من شمارا همه بی چون وچرا بخشیدم

کپی + صلوات

مژدة عفو/ مناجان

مژدة عفو

من که دربند غم وغصه اسیرم چه کنم

با چنین کوه گناهان کثیرم چه کنم

کرمی گرکه براین سائل غمگین نکنی

من که درمانده و مسکین و فقیرم چه کنم

دربیابان هوس نیست به غیراز خس وخار

من گرفتار در این دشت و کویرم چه کنم

خانة دل شده ازظلمت عصیان تاریک

روشنی گرکه نبخشی به ضمیرم چه کنم

مژدة عفو گنه برمن آلوده فرست

نرسد گرکه نویدی زبشیرم چه کنم

بارش رحمت خود را به سرم نازل کن

گرکه آلوده وبی توبه بمیرم چه کنم

همة عمر «وفائی» به فغان می گوید

بی توای ای حی توانا وقدیرم چه کنم

 کپی + صلوات

سلام آخر/مدح ومرثیه حضرت علی «علیه السلام»

سلام آخر

بازدل ميل توسّل مي كند

ياد تـو درباغ جان گُل مي كند

ياعلي اي عشق حق درجوهرت

سرفرازان جهان خاك درت

اي هزاران خضرسرگردان تـو

ميثم و سلمان ز شاگردان تو

رهنوردان راچراغ ره توئي

رهنماي مردم آگه توئي

عاقلان درعشق تو ديوانه اند

دور شمع عشق تو پروانه اند

صبرازتورنگ زيبا يافته

عشق باعشق تومعنا يـافته

توگهرهستي وكعبه چون صدف

كعبه را داده خدا ازتوشرف

اي نسيم مهربان سرنوشت

اي شميم ناب گلزار بهشت

جوهرايمان توئي عرفان توئي

عدل وفضل وعشق را ميزان توئي

نورمحراب تو شد نور فلك

مات ومبهوت نمازت شدملك

درزمين گر بوترا بت خوانده اند

درسماوات آفتابت خوانده اند

ره كجايابد به قدر تو خرد

ذات توذات خداوند احد

ياعلي آموزگار انبيا

اي امامت راتوختم الاوصيا

خلقت ازقدرت شرافت يافته

يازده خورشيد ازتوتافته

اي كريم كلّ خلقت ياعلي

اي قسيم ناروجنّت ياعلي

عاشقان تو سيادت يافتند

باولاي تـوسعادت يافتند

ياعلي من ازغلامان توام

خاكبوس خاكبوسان توام

اي گل اميد من ازبذر تو

اشك خود راكرده ام من نذر تو

نام توبا عشق دارد الفتي

نام تو با اشك دارد نسبتي

نام توآرام بخش جان بود

نام توبـردردها درمان بود

ياعلي دردتو دردمكتب است

اي ذكريا مجيبت برلب است

قدرنشناسان تورانشناختند

برحريم حُرمت توتاختند

دوزخي مردم  بهشتت سوختند

آتشي برگلشنت ا فروختند

زآتش درشعله بردلها زدند

پيش چشمان توزهرا رازدند

گرچه جانت زين همه غم خسته بود

صبرمي كردي ودستت بسته بود

اي كه از جهل بشر رنجيده اي

كوفه كوفه بي وفائي ديده اي

بوي غم دارد قيام آخرت

جان به قربان سلام آخرت

اي كه شد محراب خونين بسترت

خون دل مي ريخت ازفرق سرت

داشتي بـاچهرة غرقه بخون

نغمة انااليه راجعون

اي كه بخشيدي«وفائي»راشرف

ميهمانش كن به ايوان نجف

کپی+ صلوان

پیک امید/میلادیه امام مجتبی «علیه السلام»

پیک امید

ازگلستان ولا عطر بهاران می رسد

نغمة مرغان جنّت با هزاران می رسد

با بهار عشق ای دل ساز همـراهی بزن

کز طرب گلبانگ شادی با بهاران می رسد

تا که مرهم بردل خشکیدة یاران نهد

زآسمان ها برزمین پیغام یاران می رسد

گرکه اشک شوق می شوید زچهره گردغم

مرهم زخم دل چشم انتظاران می رسد

رنگ نومیدی زسینه پاک کن کز شهرنور

پیک امّید دل امیدواران می رسد

پاکتر از آب وآئینه ست این گُل،گوش کن

این طنین زمزمه ازجویباران می رسد

هیچ می دانی که می آید،که دل شدبیقرار

چشم دل واکن قرار بی قراران می رسد

ازبهشت فاطمی  اکنون گل زیبا رخی

باصفاتر از زلال چشمه ساران می رسد

گرکه خندد فاطمه ازشوق، همراه نسیم

عطر یاس مرتضی برگلعذاران می رسد

نیمة ماه خدا ازیمن میلاد حسن

نامة عفو گنه بر روزه داران می رسد

سجدة شکر آورم،کز مهر و الطاف خدا

روح ایمان همه سجده گذاران می رسد

خاکبوسان ولایت دررهش صف بسته اند

آسمان عشق ومهر خاکساران می رسد

گرهمه جمعند بر راه کریم اهلبیت

عطر جودش برمشام جان یاران می رسد

درشب میلاد دریای فضیلت، عشق گفت

ای «وفائی» گوهر گوهر نثاران می رسد

کپی +صلوات

 

 

 

 

شکوفه های دعا /مناجات

شکوفه های دعا

وقتی شکوفه های دعا باز می شود

درهای باغ لطف خدا باز می شود

صدها فرشته«نغمة ادعونی استجب»

خوانند تا لبی به دعا باز می شود

از خوان فیض رحمت حق فیض می برد

چشمی که نیمه شب به سما باز می شود

هرگز نیایش سحری را مده ز  دست

کاین پنجره به عرش علا باز می شود

تا بندگی حق ننمایی ، ز پای دل

زنجیر بردگیت کجا باز می شود

باشد صحیفة عمل ما چو شب سیاه

این نامه تا که روز جزا  باز می شود

روکن به اهلبیت که با مهر اهلبیت

راهی به سوی عفو خدا باز می شود

دارم امید چون دری از گلشن بهشت

با نام سیدالشهدا  باز می شود

با ذکر یاحسین ببندیم چشم خویش

با شوق وصل دیدة ما باز می شود

دل های غم گرفته «وفائی» خدا گواست

تنها به یاد و نام خدا باز می شود

 کپی + صلوات

گوهرشناس/ حضرت خدیجه ـسلام الله علیها»

گوهرشناس

وقتي كه چشم خلق خدا ناسپاس بود

تنها خديجه بود كه گوهرشناس بود

تاسرنهدبه پاي رسول اميـن زشوق

دربارگاه عشق پُرازالتماس بود

 اين افتخاراوست كه درطول عمرخويش

 بابهترين پيمبرحق درتماس بود

گنجينة معارف ايمان و منزلت

آئينـه ی تجلي وپّرانعكاس بود

مال ومنال رابه فقيران مكه داد

خوف ورجاي اوبه ره دين حق گذشت

 كي دركمند نفس وطعام ولباس بود

ازجاهلان مكه كجادرهراس بود

غفلت نكرد لحظه اي ازحق،خداگواست

تاآخرين نفس بجهان حق شناس بود

روزوداع خويش «وفائي »ازاين جهان

آزرده دل ،به خاطرآن باغ ياس بود

کپی + صلوات

با سلام و عرض ادب

با سلام و عرض ادب

الحمدالله بعد ازمدتی مشکل کاربران حل شد ومجددا

درخدمت موالیان اهلبیت عصمت وطهارت

«علیهم السلام» هستم