اضطراب ذوالجناح/عاشورا

اضطراب ذوالجناح

می دهد ازغم خبر حال خراب ذوالجناح

اضطراب افکنده بردل اضطراب ذوالجناح

عشق مجنون گشت دردشت و بیابان بلا

چرخ افتاد ازنفس پیش شتاب ذوالجناح

محشرکبری به پا شد ازحرم تا قتلگاه

انقلابی شد عیان از انقلاب ذوالجناح

دشت را کرده پُر از نور خداوند مبین

آفتاب افتاده گویا از رکاب ذوالجناح

ازگلی پرپر شده آورده با خود اوخبر

ازگل زهرا بود بوی گلاب ذوالجناح

آتشی افتاد در بین حرم با دیدنش

ملتهب شد قلبها از التهاب ذوالجناح

درحرم وقتی که آمد از سؤال اهلبیت

الظیمه الظیمه شد جواب ذوالجناح

چون نگاه او به حال زینب کبری فتاد

موج زد آشوب وغم درپیچ وتاب ذوالجناح

گریه های کودکان منتظر آتش فکند

بروجود زخمی و جان کباب ذوالجناح

بس که زدسر بر زمین جان داد از داغ امام

جان فدای چهرۀ ازخون خضاب ذوالجناح

ای«وفائی» هرکه دارد دردلش مهرحسین

گریه  دارد از ملال  بی حساب ذوالجناح

 کپی + صلوات

 

یوسف شهید/غزل مرثیه عاشورا

یوسف شهید

افتاده بود روی زمین وکفن نداشت

آن یوسف شهید به تن  پیرهن نداشت

پیکر بدون سربه روی خاک مانده بود

سرروی نیزه بود واثر از بدن نداشت

غرق ستاره بودتن آسمان عشق

خورشیدهم فروغ چنین شب شکن نداشت

وقتی که عصرروز غریبی رسیده بود

عالم به قدرزینب کبری محن نداشت

گلبوسه دادچون به گلوی حسین خویش

آن قدرگریه کرد که تاب سخن نداشت

انگشتی ازاشاره به خاتم فتاده بود

ای کاش قتلگاه دگراهرمن نداشت

بعداز سه روز آن گل بی غسل وبی کفن

جز بوریا برای تن خود کفن نداشت

می رفت تاکه محوکند کاخ ظلم را

نیلوفری که فرصت پرپرشدن نداشت

غمنامه ای نوشت «وفائی»و می گریست

چون شمع چاره ای بجزاز سوختن نداشت

 کپی +صلوات

عطرگُل/غزل مزثیه حضرت ابولفضل العباس «علیه السلام»

عطرگُل

چه بلايي است خدايا بسرم آمده است

ازره دور غمي در نظرم آمده است

تاپذيراي غمي سخت شوم، باردگر

اشك غم بدرقة چشم ترم آمده است

ماجگرسوختگان آب نخواهيم ولي

اين چه داغي است كه سوي جگرم  آمده است

اشكها پرده به چشمان ترمن نـزنيد

آه با قدخميده پدرم آمده است

خبرازساقي مـا نيست ولي مي دانم

چه غمي برجگرشعله ورم آمده است

علم خيمة سقا كه روي خاك ا فتاد

گشت معلوم بلائي بسرم آمده است

علقمه عطرگل ياس گرفت وپيداست

ازجنان مادرنيكوسيرم آمده است

عمة غمزده ام باهمه غم هاي دلش

به تسّلاي دل نوحه گرم آمده است

اي «وفائي»بنويس ازاثرغصه وغـم

اشك وخون همره هم ازبصرم آمده است

 کپی + صلوات

جلوة ايثار/غزل مرثیه حضرت علی اکبر«علیه السلام»

جلوة ايثار

ازبين موج خون گهرم رابياوريد

جان زجان عزيزترم را بياوريد

طوفان غم به جان ودلم موج ميزند

آرام جان شعله ورم را بياوريد

شمعم كه سوخته ازپانشسته ام

پروانة شكسته پرم رابياوريد

چون آفتاب سُرخ پرازشعله ام هنوز

اي هاشمي رُخان،قمرم رابياوريد

ماباهميم همسفر ازفرش تا به عرش

ازبين راه همسفرم را بياوريد

تابنگريد جلوة ايثاروعشق را

آئينة شكسته سرم را بياوريد

ازبس كه تيرو نيزه به برگ وبرم زدند

افتاده برزمين، ثمرم را بياوريد

ديدم كه قطعه قطعه شده پارة دلم

ازروي خاكهاجگرم را بياوريد

يعقوبم وزديدة من نور رفته است

تاخيمه يوسفم،پسرم رابياوريد

کپی + صلوات

گلفروش مرثیه حضرت علی اصغر (ع)

گلفروش

روز عاشورا درآن جوش وخروش
شد زمین ازخون یاران لاله پوش
آمد آوائی ازآن صحرا بگوش
باغبان باغ گلها زد خروش
گلفروشم گلفروشم گلفروش

گرچه گردیدند یارانم شهید
حق که گلهای مرا پرپر بدید
با نگاهی لاله هایم را خرید
درچنین باغی که گشته لاله پوش
غنچه دارم که ازسر برده هوش

غنچه ام ازهرگلی زیباتراست
عطراو ازهر گلابی بهتراست
گرچه ازباد حوادث پرپر است
ازعطش پژمرده وزین رنگ وروش
می کشم کوهی زدرد وغم بدوش

تشنه است امّا لبش آب بقاست
کودک است امّا پُراز قدروبهاست
ازغمش درخیمه ها ماتم سراست
غم ازاین غم می زند درسینه جوش
تیرگلچین کرده جای آب نوش

کیست تا ازجان مددکارش شود؟
کیست تا عاشق به رخسارش شود؟
کیست تاآنکه خریدارش شود؟
ناگه اورا مژده ای آمد بگوش
شدبلند ازهاتف غیب این سروش

غم مخور ای باغبان داور منم
برتو واین باغ گل یاورمنم
مشتری غنچۀ پرپر منم
ای مبارک باغبان سخت کوش
این چمن را می خرم با گلفروش

ناگهان شد دشت از خون لاله گون
شد بلند از باغبان باغ خون
نغمۀ انا الیه راجعون
ای «وفائی» تاکه گردید اوخموش
شدتمام آسمان پراز خروش


 کپی+صلوات

آخرین ماه/غزل مرثیه حضرت علی اصغر(ع)

آخرین ماه

چه رازی به میقات خون دیده ای تو
که از طفلی احرام پوشیده ای تو
توئی آخرین ماه رخشندۀ من
که دراین شب تار تابیده ای تو
به سرخی خون گلوی توسوگند
به طفلی خدا را پرستیده ای تو
چه غم گرکه گلچین ترا کرد پرپر
گل ازباغ فیض خدا چیده ای تو
زچشمم چرا چشم خود برنداری
چه درچشمۀ چشم من دیده ای تو
زسوز عطش لحظه ای را نخفتی
درآغوش من ازچه خوابیده ای تو
همه لاله ها درغمت گریه کردند
ندانم به روی که خندیده ای تو
برای سؤالت جوابی ندارم
زمن آنچه با خنده پرسیده ای تو
قسم بر وفائی که داری، زخونت
به دین خدا جلوه بخشیده ای تو

کپی +صلوات

نماز نافله/مرثیه حضرت رقیه (س)

نماز نافله

شبی که عشق بدستش عنان راحله داشت
زراه دور یتیمی نظر به قافله داشت
دلش به همره آن کاروان سفرمی کرد
زکاروان اسیران اگرچه فاصله داشت
زرنج ودرد .غم او هم اینقدر گویم
به پای کوچک ومجروح خویش آبله داشت
به جرم عشق چومادر زخصم سیلی خورد
وگرنه کارکجا اوبه جنگ وغائله داشت
چودید فاطمه را سرنهاد برپایش
زدستت دشمن ظالم به مادرش گله داشت
شبانه زینب مظلومه بهر گمشده اش
دعا به درگه حق درنماز نافله داشت
زیارت حرمش رار زحق طلب می کرد
که ازرقیه «وفائی »امید این صله داشت

کپی+ صلوات

تک بیتی /ده عاشورا

 

حیف است ده روز از فروغش بهره بردن

خورشید عاشورا جهانتاب است مردم

وفایی

 

نعمت ولایت/غزل مناجات امام حسین «علیه السلام»

نعمت ولایت

دلم بیاد تو ای دوست خلوتی دارد

دراین سکوت غم بی نهایتی دارد

نسیم یاد توبرباغ جان صفا بخشد

حسین نام تو بُردن چه لذتی دارد

اگرکه بغض گلویم امان دهد ،دل من

به قدر فرصت گل با تو صحبتی دارد

به خار راه خود ای گل اگر نگاه کنی

دگرزعالم وآدم چه حاجتی دارد

کجا به پرتو خورشید التفات کند

هرآن دلی که به مهر تو الفتی دارد

هرآن کسی که ندارد ولای تو، درحشر

اسیر غم شود وآه حسرتی دارد

بهشت با همه سرسبزی و طراوت وحُسن

به پیش کربلایت چه قیمتی دارد

حریم تربت تو سجده گاه اهل ولاست

زمین کرب وبلااز تو حُرمتی دارد

بیاد داغ تو هر لاله ای که می روید

به وسعت دل صحرا مصیبتی دارد

شفق زسرخی خونت به خون نشسته هنوز

غروب رنگ غم وبوی محنتی دارد

کسی که پیرو مشی ومرام تو گردید

دراین طریق خدائی رسالتی دارد

هر آن که مچو من آلوده وگنه کار است

زآستان تو چشم شفاعتی دارد

«وفائیم» که به دل نعمت ولا دارم

خدا نگیرد ازاو هرکه نعمتی دارد

کپی + صلوات

محتاج نگاه/غزل توسلی امام حسین «علیه السلام»

محتاج نگاه

ازخاربه پیش تو بسی خارترم من
وزغنچۀ دل تنگ دل افکارترم من
گلها همه خارند به پیش گل رویت
درکوی توای گل زهمه خارترم من
برحال من خسته کریمانه نظر کن
کز خیل گدایان درت زارترم من
محتاج نگاهت همه هستند ولیکن
برگوشۀ چشم تو سزاوارترم من
عمری است زداغ تو پُراز سوزوگدازم
ازشمع شب تار گهربارترم من
چون حُر پی عفوتوام ای آیت رحمت
گراز همه پیش تو گنهکارترم من
برداری اگر بارگنه را توزدوشم
ازباد صبا نیز سبکبارترم من
آزادگی آموخته ام ازتو، که درعشق
ازهرچه گرفتار، گرفتارترم من
کی برسربالین «وفائی» توبیائی
کزنرگس بیمار تو، بیمارترم من

کپی +صلوات

جلوۀ ایثار/عاشورایی

جلوۀ ایثار

گرکه دامان فلک شد همچو دامان حسین
زخمۀ سرخی است اززخم نمایان حسین
انعکاس جلوۀ ایثار اورا تا که دید
آسمان چون آینه شد مات وحیران حسین
عشق زان روزی که سربردامن خاکش گذاشت
گشت سرگردان چومجنون دربیابان حسین
گرکه می خواهی تماشای بهشت عشق را
روی کن برکربلا بنگر به بستان حسین
درمنای دوست هفتادو دوقربانی نمود
روزایثار ووفا شد عید قربان حسین
گرکرامت کرد جان خویش را درراه دوست
سائلی همچون شهادت بود مهمان حسین
گرچه برباغ تنش گلهای رنگین دیده اند
نیست رنگین تر گلی از اشک طفلان حسین
رینبش گرچه صبوری کرد دراین غم ،ولی
عرش می لرزید درشام غریبان حسین
گه میان قتلگه گه روی نی خورشید بود
دین درخشش یافت ازفصل درخشان حسین
تا شود پیدا که اعجاز مسیحا ازکجاست
مردگان را کرد احیا صوت قرآن حسین
دوست دارم حنجرم را وقف فریادش کنم
تا نی ای پُرناله باشم درنیستان حسین
من که غرق نعمت اشکم زلطف کردگار
روزۀ گریه نمی گیرم سرخوان حسین
ذرّه ای همچون «وفائی» گرکه سوزد لطف اوست
هست خورشید فلک ازسینه سوزان حسین

کپی +صلوات

كوفة بي وفا/نوحه حضرت مسلم بن عقیل (ع)

كوفة بي وفا

اگركه دندان من، شده شكسته حسين

بودسلامم به تو، به دست بسته حسين

يابن زهرا      يابن زهرا

ميابكوفه حسين(2

 

كمان مكن كوفيان، كه برتودلداده اند

همه پي بُردن ، سرتوآماده اند

يابن زهرا      يابن زهرا

 ميابكوفه حسين(2

 

تمامي مردمان ، به كوفة بي وفا

يكي شده حرمله ، يكي سنان شد ميا

يابن زهرا      يابن زهرا

 ميابكوفه حسين(2

 

اگربيايي شود، دو دست سقا قلم

تمام گلهاي شوند، قلم قلم ازستم

يابن زهرا      يابن زهرا

 ميابكوفه حسين(2

 

دلم پريشان شده، زماتم اكبرت

اگربيايي شود، جدا سراصغرت

يابن زهرا      يابن زهرا

ميابكوفه حسين(2

 

ميا كه سيلي خورد ، به چهرة دخترت

شرربه دل ميزند ،اسيري خواهرت

يابن زهرا      يابن زهرا       

ميابكوفه حسين(2

 

 

چارم علی

سرچشمةفیض حی سرمدآمد

آئینة نور حسن احمد آمد

تبریک به ثامن الحجج بایدگفت

چارم علی آل محمّد آمد

عطر نفس

گلنغمة شادی ازمنادی آمد

از سوی مدینه بانگ شادی آمد

با آمدن طنین بال جبریل

عطر نفس امام هادی آمد

مهاجر/ رباعی مهاجران منا

مهاجر

تاقابل نوری از سحرگاه شدند

ازفلسفه ی عروج آگاه شدند

رفتند به حج، درعرفات وبه منا

یکباره مهاجر الی الله شدند

آل یهود

آل یهود

از حد گذشته ظلم وبرایش حدود نیست

آسایشی میان تمام وجود نیست

دارد خبر زماتم واندوه دیگری

درمجمری که دود زاسپند وعود نیست

اینان یهودیند مسلمان که نیستند

طرحی بجز یهود درآل سعود نیست

کی گفته با وجود شیاطین حریم وحی

درسلطه ی مقاوم قوم یهود نیست

حب علی که نیست چه دارند در نماز

روحی دراین قنوت وقیام وسجود نیست

وقتش رسیده تیشه به نخل ستم زنیم

جایی برای عرضه ی گفت وشنود نیست

این بستن مسیر به حجاج بی گناه

آیا مرام قاتل یاس کبود نیست

آقا به ذوالفقار تو دل بسته ایم ما

تعجیل کن زمان ظهور تو زود نیست

اهل نیرنگ /طایفه سعود

اهل نیرنگ

جماعتی که ره آفتاب می بندند

هنوز هم به رخ خود نقاب می بندند

به پای محکمۀ عدل باهزاران جرم

لبان خویش بروی جواب می بندند

به پشت سنگراسلام اهل نیرنگند

برای حیله رهی ازسراب می بندند

چه غافلند به دنیا تمام طایفه ای

که دل به خانۀ سست حباب می بندند

برای کشتن اولاد او علم شده اند

اگرکه دست علی را طناب می بندند

نخوانده اند زهجده ورق اگر سطری

ولی به د ست جهالت کتاب می بندند

به خون محسن زهرا نوشته شداین قوم

بروی غنچۀ ششماهه آب می بندند

به شوق ریختن خون پاک ثارلله

به روی دست شقاوت خضاب می بندند

***

کجاست منتقم  کربلا،که یارانش

کمربه یاری این انقلاب می بندند